بؤلوم :
جمعه 12 خرداد 1391     یازار : ايوب كنعان

امير پاشا نبود  ،  امير پارا بود

"فيلم نامه امير پارا در 6 سكانس"

امير قلعه نوعي هنرپيشه معروف، ببخشيد سرمربي اسبق تراكتوردر اولين مصاحبه‌اش اظهار كرد: وقتي نام استقلال و پاي اعتبار اين باشگاه و سربلندي هوادارانش در ميان باشد، ديگر درنگ جايز نيست. ضمن اينكه من امير قلعه‌نويي هرگز نمي‌توانم به استقلال و هوادارانش "نه" بگويم.

-سكانس اول:
اميرخان وارد تبريز ميشود ، 5هزار هوادار"امير پاشا امير پاشا " را فرياد ميزنند، اميرخان شوكه شده .. اولين ديالوگ امير خان: من 17 سال در استقلال حضور داشتم چنين استقبالي تا كنون نديده بودم!
-سكانس دوم:
امير خان در اولين مصاحبه مطبوعاتي، خوشحال و خرسند..سرمست از قرارداد يك و نيم ميلياردي : من عاشق مردم آذربايجانم!من به عشق هواداران پر شور تراكتور آمده ام! من برنامه سه ساله دارم! با يك سال نميشود برنامه ريزي كرد!!! من به بازيكنان بومي بها ميدهم!
-سكانس سوم:
امير خان: مهدي كياني در تيم من جايي ندارد!
مهدي كياني بازيكن متعصب و محبوب تراكتوري ها اخراج ميشود و امير خان به هيچ وجه قصد ندارد او را ببخشد.. هواداران نام او را فرياد ميزنند ، اما امير خان هيچ اهميتي نميدهد. چون تنها هواداران استقلال براي او محترم هستند و تراكتور براي او فقط بوي پول ميدهد.
-سكانس چهارم:
(حساس ترين قسمت فيلم نامه كه نياز بود آخر فيلم را ببيند تا بتوانيد اين قسمت را درك كنيد)
حاج فتح الله، امير خان را به ضيافت ناهار دعوت ميكند.. همه خبرنگاران مشتاق گفتگو هاي ما بين اين دو نفر ميشوند اما هيچ كس پاسخگو نيست..
اما ما ميدانيم!
قرار و مداري در كار بود....
امير خان ماموريت پيدا ميكند تا نيم فصل كاري كند تا هواداران تراكتور او را هو كنند!
*هفته چهاردهم ليگ، مهدي كياني همچنان اخراج است، تراكتور از 7 بازي 8 امتياز گرفته، انتقاد از امير خان و جواب هاي تند و تلخ از سوي او...
امير خان چمدانش را به رخ خبرنگاران و مردم ميكشد و تراكتور را با سويا و اسپانيول مقايسه ميكند و بدترين توهين ها را به تراكتور و هوادارانش ميكند، چندين و چند بار رتبه سالهاي پيش تراكتور را در كنفرانس بعد بازي به اطرافيان سركوفت ميزند!
اما حاج فتح الله نميتواند به عهد خود عمل كند!
پرويز مظلومي هيچ بهانه اي به حاجي نميدهد تا او را اخراج كند، پرسپوليس را دوبله سوبله ميكند و به هيچ حريفي رحم نميكند..فرهاد مجيدي متوجه داستان ميشود، وسط فصل بيخيال استقلال ميشود..
نقشه بهم ميريزد و اميرخان در تراكتور ماندني ميشود!
-سكانس پنجم:
امير خان شديدا عشق خود به مردم آذربايجان را به رخ مسئولين ميكشد و مدام از بي پولي و مسائل مادي صحبت ميكند، از ماندن در تزاكتور به شرط قبولي شرطهاي خود صحبت ميكند!
-سكانس ششم:
اميرخان ليگ را تمام كرد، تراكتور نائب قهرمان شد! در فصلي كه بودجه تراكتور از 5.5 ميليارد به 13 ميليارد افزايش يافته بود،در نيم فصل پنج بازيكن به تراكتور اضافه شده بود، مجوز بازيكن سرباز گرفته بود، از همه مهمتر ذوب آهن و پرسپوليس اوت شده بودند و علنا جاي آنها در بالاي جدول خالي بود.
امير خان صحبت از قرارداد سفيد ميكند..(منظور قرارداد 2.5ميلياردي) و دو شرط براي باشگاه ميگذارد، هم رقم قرار داد پذيرفته ميشود ، هم هر دو شرط امير خان براي تمديد..
اما از امير خان خبري نيست..
او هيچگاه دلش با ما نبود!
و هوادار تراختور بايد بداند به چه كسي چه لقبي دهد

و البته تا يادم نرفته ، بگويم كه ديدار به قيامت نيست ! چند ماهي ديگر در خدمتيم !